دلتنگی های من و اون غریبه
دلتنگی های من تو هستی که میدانی و خبر نداری
ميبيني خوب نگاهم كن ميتوني منو ببيني ميتوني درونم را تماشا كني ؟ هيچ خبر داري با ندونم كاري و بچگيت چه بر سرم اوردي ؟ هيچ ميداني دنبال چي هستي ؟ تو در اين سن دنبال چه چيزي ميگردي؟ ميداني با كارت چه روز و روزهايي را برايم به ارمغان اوردي ؟ ميداني يا نه خبر نداري ؟ فكر كردي به كعبه امالت رسيدي فكر كردي به اوني كه دنبالشي رسيدي ؟ ميدانستم پشت اين چادرت خبري هست ولي نه تا اين حد نه اينكه همه چيزم را درگير كند . نه تا به فنا رفتن زندگي حداقل تا الان عادي من روزي اين وب را خواهي خواند كه ديگر از من اثري نيست و مقصرش تو هستي و ديگر كاري ازت ساخته نيست اونوقت چي؟ روزي خواهد رسيد كه تازه مرا خواهي شناخت ولي ديگر دير شده و از هاديت خبري نيست و مقصرش تو هستي اينه اون چيزايي كه حس و حال منو ازم ميگيره اين بود ارامبخشي كه برايم داشتي نه ديگه نه لااقلش براي امشبم نه بذار آروم باشم كه شايد فرداشب نباشم و خبري ازم نباشد مگر غير از نبودنم چيز ديگه اي خواستي اتفاقي كه برايم افتاد دسترنج تو نبود؟ تو دنبال چه بودي پي چه بودي ميداني داري چيكار ميكني من ميرم و شايد ديگه دير شده باشه برگردي و به اعمال و رفتارت نگاه كني شاكرم خدايي را كه برايم فرصتي داد تا ازادي را بار ديگر ببينم ميدانم گناهكارم ولي لااقل ازاده هستم و در حق كسي تا توانستم بد نكردم و اين خداي بزرگ بود كه مرا نجات داد گوش كن و بخون و بدون اگه در توانت هست!؟ كه چه كشيدم و فقط خداي من با من بود فقط خداي من پشتم بود و بس. نميگم چي كشيدم كه ندوني اونموقع به چي فكرميكردم و چه حالي داشتم و عذاب وجدانت اذيتت نكنه ولي بدون كه مثل هميشه با ندونم كاريهات منو به روزي رسوندي كه از زندگي عاديم هم ساقط كردي رفت . الان بايد هرجاميرم صد تا فكرو حس بد دنبالم باشند دست مريزاد و ممنون نميداني بدان ازار دارد سراپاي گلت يك خار دارد اگربيني مرا در ره نشستم نميداني بدان مردم نشستم يادته اين دو مصرع اخر شعر من بود وخونده بودي و اينجا بهترين معني رو ميده به اميد لطف دوباره خدا كه تنها كسيه كه بهم پشت نكرده نظرات شما عزیزان:
سلام..خوندم.با ندونم کاریهات.با اعتماد بی موردت چه بلایی سر خودت اوردی؟
تو باید از فکرش بیرون می اومدی اما خودت نخواستی...هادی با موندن یا رفتن تو هیچی چیزی تغییر نمیکنه..باید بجنگی...تو با این کارت زندگیت و هم نابود کردی..هادی وقتی میگی خدا رو داری پس توکل کن به قدرتش..بی خیال اون ادم شو...بخدا لیاقتت رو نداره..نگرانتم..مواظب خودت باش..دوست عزیزم دوباره بشین و فکر کن و خودت و از دست اون ادم نجات بده.. جمعه 30 دی 1390برچسب:, :: 2:4 :: نويسنده : هادی
نويسندگان |
||
|